شوریده

مینویسم

شوریده

مینویسم

شوریده

سالبه جزئیه ای هستم ،
اندکی لمعه هم خوانده ایم
مقداری هم درس فلسفه.

مسافر بین الحرمین ؛ مشهد و قم
______________
------------
رجعت دوباره ای به وبلاگ


شاید دغدغه های دانستن
با کمی چاشنی تمدّن اسلامی .

هرچند اینجا هرگز محل خوبی برای انتشار اندیشه ها و تفلسف نخواهد بود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۸ مطلب با موضوع «تمدن اسلامی» ثبت شده است

تمدن و توجه نفس

دوشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۳ ب.ظ

بسمه تعالی

 

چند ماه پیش بود که گوشیم (هوآوی honor 3c lite) توسط یه ینده خدایی به سرقت رفت (به قول عربا؛ سُرِقَ هاتفی ).

خب به قول اقتصادیا، چون در بحث تامین مالی برای ابتیاع گوشی جدید مشکلی وجود داشت، طبیعتا تمایلی هم به اطلاع از وضعیت وسایل الکترونیکی از این دست در بنده نبود. اما در این یکی دو هفته که بحث تامین مالی مرتفَع شد، رفتیم خیابون سجاد (مشهد). با بودجه‌ای که داشتم، هزینه پروژه را از 500 تا سقف 600 برآورد کرده بودم. خلاصه رفتن به بازار موبایل همان و گوشی نخریدن ما هم همانا.

خیلی مدل های مختلفی پیشنهاد شد  که خب هر مدلی یک مزیت و یک عیبی داشت.

خلاصه اینکه دوسه هفته ست که این خرید ِ گوشی ، ما را معطل خودش کرده ست.

در این چند روز، جوون ها و افراد مختلفی را دیدم که تمام فکر و ذکرشون را گذاشتن روی این دست وسایل الکترونیکی. و این دقیقا یعنی توجه ِ نَفس.

وقتی به ماهیت مدرنیته توجه می‌کنیم؛ می‌بینیم که اولین و شاید مهمترین کاری که در مرحله اول با انسان انجام میده، توجه فرد را به سمت مسائلی سوق می‌دهد که تقریبا هیچ ارزشی ندارد و اگر هم داشته باشد، باید در مسیر تعالی انسان به کار گرفته شود ولی خود آنها موضوعیت پیدا کرده اند.

 

پ.ن: عمرمان را کجا صرف می کنیم؟؟

یاعلی

هنر اسلامی یا هنر مسلمین ؟

پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ

بسم الله


آیت الله میرباقری

آیت الله میرباقری فرمودند

هنر مسلمین و هنر اسلامی را باید ازهم تفکیک کرد.هنرهایی که در جامعه اسلامی بوده حتماً تحت تاثیر اسلام بوده لکن به معنای تام اسلامی دانستن این آثار هنری مغالطه است.


_______

آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در جلسه ای با عنوان «بررسی مبانی اسلامی فلسفه هنر»، که به دعوت مجمع عالی حکمت اسلامی صورت گرفت، به تبیین ابعاد مختلف هنر پرداختند .


ادامه مطلب

خانه ی عشق

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۵۵ ب.ظ

متاسفانه در سیستم آموزشی قرار گرفته‌ایم که هیچ نگاهی به انسان ندارد؛ 

انسان در این دستگاه، موجودی تک ساحتی است که هیچ توجهی به عواطف و احساسات او نمی‌شود.

استاد که نه؛ مدرّس این درس (تمام دروس) فقط از تو محفوظات می‌خواهد و بس.

نمی‌دانم، شاید تا به حال ذهنش نه تنها درگیر نبوده بلکه خطوراتی هم به این مورد نداشته است؛ محبّت، عشق، شور، شوق، رضا و این ها را چه کسی می‌داند؟

 

     _ چه کسی می داند خانه ی عشق کجاست ؟

     _ کاش سهراب دگرباره بیاید به زمین !

     _ قایقی خواهد ساخت ، پر بگیرد ز دل حادثه ها !

     _ ساکن کوی محبّت بشود ،

     _ عشق را برگیرد ،

     _ شور بر پا کند از جام ِ صفا ،

     _ شوق ِ تنها شدن از ما گیرد ،

     _ ما همان همسفران ِ سفرِ دریائیم !

     _  در دل ِ شیدایی !

 

مرتضی

کلاس پر برکت اقتصاد سنجی

95/9/23

 

 

#محبت

#برای_او

 

     _ و هنوز هم محبّت تنهاست !

 

صکوک

پنجشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۲ ب.ظ

اینم از برنامه‌ی این جلسه روش تحقیق.

ابزارهای مالی اسلامی «صکوک».

واقعا خیلی مسئله مهمیه که بشه این ابزار را جایگزین درستی کرد برای اوراق بهاداری که به نحو ربوی معامله می‌شوند. 

امیدوارم به نتجیه برسیم.

 

#ابزارهای_مالی_اسلامی

اقتصاد اثباتی

شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۱۰ ب.ظ

بسم الله

این هم از امتحان اقتصاد خرد ۳

با تمام سختی ها و شیربنی ها این امتحان هم گذشت.

 

مهمترین نتیجه ای که این ترم در اقتصاد خرد با نگرشی به مباحث اسلامی داشتیم و نکات فوق العاده‌ای که سر کلاس از استاد رجایی یاد گرفتیم، توجه عمیق به مبحث « تربیت توحیدی » است. وقتی تمام مباحث عرضه و تقاضا را در بحث تکافل اجتماعی مورد بررسی قرار دادیم تنها این مسئله خیلی مورد توجه قرار می‌گرفت که برای اجرای اقتصاد اسلامی، مهم‌تر از هر فرمول و نموداری، تربیت و فرهنگ مهم است. به نظر من در جامعه اسلامی می‌توان از اقتصاد اثباتی هم سخن گفت چراکه وقتی ارزش‌ها و هنجارها رعایت شد، خود به خود در تصمیم گیری‌های اقتصاددان‌ها هم تاثیر خواهد گذاشت و سیاست مداران آن جامعه جهت‌گیری‌های صحیح اقتصادی را اتخاذ خواهند کرد.

با این نگرش توحیدی، مفهوم ملکوتی انسان تجلی خواهذ پیدا کرد نه بهره و سود و... که مهم‌ترین اهداف اقتصاد متعارف است.

 

ان شاءالله این سیر علمی که اغاز شده است، همچنان با شتاب و علم حرکت کند.

 

اقتصاد خرد

راه ملاصدرا

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ

ملاصدرا
فلسفه‌ی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک می‌کرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‌ی ما - مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا - عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ی جدید - یعنی فلسفه‌ی ملاّ صدرا - به‌خاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا می‌رساند؛ پالایش می‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود می‌آورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه‌ی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است.

امام خامنه ای -در جمع  حوزویان - ۱۳۸۲/۱۰/۲۹


لینک

کتاب پروازی

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ق.ظ

بسم الله

 

دیروز (یازدهم خرداد) صبح از دانشگاه آمدم بیرون؛ ساعت یازده از فرودگاه شهید هاشمی نژاد(ره) پرواز داشتم. پرواز با یه نیم ساعت تاخیر حرکت کرد. جالب بود این سری هم یک سید روحانی همسفر ما شد که از فارغ التحصیل های دانشگاه امام صادق(ع) بود.

عادت کردم که هرجا چندتا کتابی می‌بینم، برم یه سَرَکی بکشم ببینم چی داره؛ شاید به درد منم بخوره.

سری قبل تو فرودگاه مشهد با کتاب‌هایی روبرو شدم که کمتر داخل شهر پیدا میشن (نه که اصلا نشن؛ ولی کمتر پیدا میشن) و انتظارش را نداشتم. مثل کتاب های عبدالکریم سروش و... و این سری با قفسه ای از کتاب های معرفی فیلسوفان غربی مواجه شدم؛ مثل راسل و سارتر و هیوم و ... آمـــّــا هیچ نشانی از شیخ اشراق و شیخ الرئیس و آخوند ملاصدرا  و یا علامه طباطبایی و شهید مطهری (رحمت الله علیهم) و امثالهم نبود. اصلا جای و بحث طرفداری ملیتی و مذهبی نیست، اما هر کسی اگر فقط به مقایسه این مکاتب و خواندن چند مقاله ابتدایی کتاب ارزشمند " اصول فلسفه و روش رئالیسم" علامه طباطبایی (قدش الله نفسه الزکیه) رجوع کنه تا آخر ماجرا دستش میاد که چه خبره.

و این جای تاسف داره برای مسئولین حوزه ی فرهنگی  کشور  که با این درجه‌ی رفیعی که ما در فلسفه از قرن‌ها پیش تا به امروز داشتیم جوون های ما میل و سوق به فلسفه غرب داشته باشند که نه به خاطر برتری اون مکتب بلکه به خاطر صحیح معرفی نشدن این اندیشه های اصیل.

یک کتابی دیدم که اول اسمش توجهم را جلب کرد. از روژه بل دروا به اسم " فلسفه برای فرزندم " .

که به نوعی مصاحبه و صحبت با دختر 16 ساله‌اش را به رشته ی تحریر در آورده برای تفهیم فلسفه به فرزندش.

فلسفه برای فرزندم

بیشتر از نصف کتاب را توی راه خوندم. جالب این بود که این فرد با تمام اطلاعات فلسفی خیلی اطلاع دقیقی از فلاسفه ایران نداره و بیشتر تاکید به فلاسفه و فلسفه ی "عرب " میکنه. البته باید گفت جدای از مسائل مکتبی، "پل دروا " خیلی خوب فلسفه ش را برای دخترش توضیح میده و  بیشتر به نوعی تفکر و روش اندیشه را که در غرب خیلی هم رواج داره را باز میکنه.

خیلی خوب میشد اگر در زمینه ی فلسفه اسلامی هم اساتید بیشتری مثل آقای" مهدی پرویزی" وارد این عرصه میشدند و مثل این کتاب" آموزش فلسفه (درس هایی برای آموزش فلسفه به کودکان) " که توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی چاپ شده ، بیشتر در دسترس اهل معرفت و علم قرار میگرفت. واقعا جای تشکر داره از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه سلامی که کم کاری فرهنگی خیلی نهاد های رسمی را داره به دوش میکشه.

فلسفه کودکان

 

ساعت یک نشده بود که روی آسمون طهران بودیم و سر اذان ظهر فرود آمدیم و خوشبختانه به جماعت یاران هم رسیدیم.

سالی که نکوست

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۲ ب.ظ


سال 1394 هجری شمسی

سال 94

امیدوارم در این سال بتونیم  خواسته های مقام عظمای ولایت را عملی کنیم.

مصاحبه آقا در مورد شهید مطهری

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۲۵ ب.ظ

مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای در مورد شهید مطهری

 
بخشی از مصاحبه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون شهادت استاد مطهری  1363/2/10

به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار با دو وسیله میتوانستند تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانیون و تحصیلکردههای جدید را به وجود بیاورند. یکی تلاش عملی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش عملی خب ایشان در دانشگاه درس گرفتند، با دانشجوها انس پیدا کردند، در مجامع تحصیلکردهها، مهندسین، پزشکان شرکت کردند، به عنوان یک قطب و ملجأ و پناهی برای تحصیلکردههای جدید شدند - همانطور که شما در مورد خودتان احساساتتان را بیان کردید - بله، واقعاً همینجور بود آن زمانها، هزاران دانشجو و فارغالتحصیل و کسانی که توی مسائل فرهنگ جدید درس خوانده بودند و تحصیل کرده بودند آقای مطهری را به عنوان یک ملجأ، یک پناه، یک ملاز، یک آدمی که حرفشان را میفهمد، میتواند دردهایشان را علاج کند، سؤالاتشان را پاسخ بدهد، به او نگاه میکردند و اینها. و ایشان نوشتههایش، سخنرانیاش در رادیو در آن سالهای اوائل، بعد هم سخنرانیهای گوناگونش در دانشگاههای مختلف، سراسر کشور در این خط بود؛ و شاید بتوانم بگویم ایشان موفقترین چهرهی روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بود، یعنی در دانشگاهها و حول و حوش دانشگاهها؛ مثل تحصیلکردهها و فارغالتحصیلها. موفقترین چهره بود، یعنی هیچکدام از این چهرههای تقریب بین روحانی و دانشگاه به قدر ایشان در این جهت موفق نبودند و ایمان آن تحصیلکردههای جدید را جلب نکرده بودند. دومی غنای شخصیت خود ایشان بود؛ میدانید یکی از چیزهایی که بین این دو قشر را جدا کرده بود این بود که این دو قشر را به هم بیاعتقاد کرده بودند. تحصیلکردههای جدید فارغالتحصیل حوزهی علمیه را یک آدم باسواد نمیدانستند، اصلاً آنچه را که او بلد بود آن را سواد نمیدانستند، به حساب نمیآوردند، علم نمیدانستند. روحانی در عرف و فرهنگ غربی تزریق شدهی به یک عدهی از تحصیلکردههای ما یک عنصر بیسواد و پرمدعایی بود و به حساب میآمد که اصلاً تضییع وقت بود که انسان با او بنشیند حرف بزند یا خودش را به او نزدیک کند، یعنی او را اصلاً قابل نمیدانستند که یک چهرهی یک شخصی بداند او را. متقابلاً تحصیلکردهی حوزه علمیه تحصیلکردههای دانشگاهی را با همین چشم نگاه میکرد. علاوه بر اینکه حالا بیدین میدانست آنها را جاهل و عامی هم میدانست. یعنی اهل علم و عوام یک تقسیمی بود در حوزههای علمیه که مردم دنیا دو قسم بودند، یک قسم اهل علم، یک قسم عوام؛ و اهل علم یعنی آنی که تحصیلکردهی حوزه است و عوام یعنی آن کسی که تحصیلکردهی حوزه نیست؛ حالا تحصیلکردهی هر جای دیگر هم میخواهد باشد. دو قشری که هر دو اهل علمند، هر دو اهل تحصیلاتند، هر دو با مغز و با تفکر و تعقل سر و کار دارند و همدیگر را بیسواد میدانند، شما طبیعی است که فرض کنید اینها اصلاً به هم نزدیک نشوند، با هم آشنا نشوند. مرحوم مطهری جزو شخصیتهایی بود، جزو پیشروان کاروان تقریب روحانی و دانشجو بود که با قوّت و صلابت شخصیت علمی خودش مخاطبین خودش را متواضع کرد در مقابل خود. یعنی هنگامی که ایشان وارد دانشگاه شد و افرادی در رشتههای مختلفِ متناسب با شخصیت آقای مطهری وقتی با ایشان برخورد کردند، از ایشان استفهام کردند، با ایشان مسألهای را مطرح کردند، با یک مغز بزرگ، با یک اندیشهی عمیق، با یک ذهن باز مواجه شدند. یک مرد متفکر قوی صاحبنظر که در - رشته‌ اش فلسفه و فقه بود، ولی بعد جامعهشناسی مطالعه کرده بود، اقتصاد مطالعه کرده بود،فلسفه های اروپایی را مطالعه کرده بود و افرادی از متخصصین و صاحبنظران این رشتهها به خود جذب کرده بود - ایشان در این اواخر یک درس جامعهشناسی اسلامی یا فلسفه ی  تاریخ، بله فلسفه ی  تاریخ داشت، که خب یک عدهای از افراد صاحبنظر، اساتید فن، اساتید بههرحال درس ایشان شرکت میکردند که خود ایشان برای من نقل کردند که دو تا درس ایشان داشتند میگفتند یکی دانشجوها شرکت میکنند یکی اساتید، این درسی بود که اساتید شرکت میکردند.فلسفه ی هِگِل را مثلاً ایشان آنچنان قوی و خوب آگاه بود و فراگرفته بود با آن قوّت علمیای که داشت که خب کسانی که توی این رشتهها، توی این معقولات کار میکردند شخصیت ایشان را و ارزش ایشان را درک میکردند. پس شخصیت علمی و قوی مرحوم شهید مطهری هم بیشترین تأثیر را در نزدیکی این دو قشر داشت. یعنی وقتی که تحصیلکردههای جدید نگاه میکردند میدیدند اِ، یک روحانی عالمِ متفکرِ فاضلی مثل شهید آقای مطهری را در مقابل خودشان دارند. از طرفی وقتی که در حوزههای علمیه - که خب شخصیت آقای مطهری در حوزهها واضح بود برای بیشتر افرادی که در حوزهها بودند - وقتی میدیدند ایشان دل به قشر تحصیلکردهی جدید بسته و با اینها سر و کار دارد آنها هم یک حالت تقارب و تفاهمی برایشان به وجود میآمد. پس بنابراین آقای مطهری نه فقط با ابزارها و طراحیها و به اصطلاح ابتکار و تدبیر خودش توانست این تقارب را به وجود بیاورد، بلکه با شخصیت خودش بیشترین سهم و نفع را در این کار داشت.
 
 

بازگشت خــام (خطاب به کدیور)

يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ب.ظ

بعضی وقت ها پدرم وقتی میخواستند تذکری بدهند، به در می‌گفتند تا دیوار بشنود. امروز که یه گشتی میزدم توی گوگل با سرچ «محسن کدیور» این تصویر را دیدم که شیخ هم مثل اینکه دلش یه چیزایی را میخواد، ولی روش نمیشه بگه برای خودم میخوام.

جناب آقای کدیور شما دوست داری ناموست را بی حجاب بیاری بیرون چه کار به بقیه داری؟؟!!! درضمن شما که در دلِ آزادی و دموکراسی جولان میدهید، ولی چرا همان مدعیان آزادی، حجاب را منع می‌کنند و با شدّت برخورد می‌کنند؟ البته یادم رفته بود امرار معاش شما هم باید بگذرد دیگر.

حاجی ؛ این مردم غیرت دارن، شرف دارن؛ مردونگی دارن!!! امثال شما معلوم الحال هستین؛ حالا اگر حرفت فقهی بود شاید جای بحث داشت ولی آخه ببین با کیا عکس گرفتی! مثلا شاهین نجفی میخواد مدافع حقوق زنان مسلمان باشه؟ 

آقای کدیور بهتر از هر کسی میدانید چه مغالطاتی در گفتارهای تان نهفته است که فقط مشتی عامّی بی سواد را می تواند گول بزند!

جناب آقای کدیور حتما در آیات و روایات دیده اید که راه توبه باز است ، و شما را به توبه ی از این اعمال دعوت میکنیم.

 

آقا امیرالمونین علی (علیه السلام) میفرمایند :

 

"  اِیّاکُمْ وَ الفُرْقَه اَلا مَنْ دَعا اِلی هذا الشِعار فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کاَنَ تَحتَ عَمامَتی هذِهِ "

نهج البلاغه-خطبه127

 

کدیور

(شاهین نجفی ، خواننده ی ضد اسلام و ضد شیعه )

 

 

پ.ن : دوستان را به دیدن ادامه تصاویر در این صفحه دعوت میکنم.

لینک

 

 

نامه ای از ولی امر

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ق.ظ


بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی


سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌یاستعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.


سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱

ازغدی

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ق.ظ

بیخیال اخوی ، به حاج ابراهیم همت هم همین حرفا ها رو میزدن

همونایی که تو خونه هاشون ...


من که نبودم ؛ ولی شنیدیم چه تهمت هایی که اندیشمند بزرگوار شهید بهشتی زدند ...


به شیخ اعظم چه کار داری ؛ بسیجی همچنان ادامه بده 



_______________________

پی نوشت : میدونم با این پست مورد لطف خیلی از دوستان قرار خواهیم گرفت. 

طلبگی

چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این پست تقدیم به تمام سربازان مولانا حضرت ولی عصــــر(روحی فداه)
 

 

عنوان : طلبگی واجب است.

 

سخنرانی حضرت علامه مصباح یزدی( حفظه الله تعالی )

 

سرباز صاحب زمان(روحی فداه)

شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ب.ظ

سخنی از سید شهیدان اهل قلم

شهید سید مرتضی آوینی

 

 

جهاد فرهنگی!

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۲۴ ق.ظ

برای مخاطب خاصــــــــــــــــــ!!!


کار فرهنگی خوبه ؛ اما خودسازی مهم تره!

کار فرهنگی خوبه ؛ اما درس و علم مهم تره !

کار فرهنگی خوبه ؛ اما مگه خودت نگفتی که خدا توی قرآن میفرماید : " لا یکلّف الله نفسا الا وسعها " پس چرا چرخ میزنی بی خود !؟


برادر ، حاجی ، اخوی !!! برای خودت اهم و مهم کــــــــن تا متضرّر نشی یه وقت ...



پ.ن : مخاطب خاص خودش میدونه کیه .


متن کامل سخنان ایشان را مشاهده می فرمایید:

حکمت اسلامی وقتی شکوفا میشود که از منابع اسلامی بهره بگیرد. فقه ما که شکوفا شد بخاطر آنست که فقها بیش و پیش از دیگران از این منابع اسلامی قوی و غنی استمداد کردند. فقها از مسائل فقهی در کلام معصومین، اولا قواعد فقهی درآوردند و ثانیا قواعد اصولی ساختند و ثالثا فقه را سامان دادند. مرحوم شیخ طوسی میفرماید: « من دیدم اختلاف فقهای شیعه به تنهایی، بیش از اختلاف شافعی و حنفی و مالکی است. با این اختلاف که نمی شود جامعه را اداره کرد، این استظهار است و سامان ندارد. من برای سامان دادن اختلاف و روش مند شدن فقه، علم اصول را تدوین کردم تا اگر هم کسی اختلاف دارد، روشمندانه اختلاف اشته باشد که اختلاف روشمندانه قابل دفع است. »

فلسفه و کلام اگر فقط به عقل محض اکتفا کند، اختلافش بسیار کم است اما کارامد نیست. و اگر بخواهد به کمک نقل پیش برود و پیشرفت بکند –کما هو الحق- این سامان میخواهد. اگر با استظهار کسی بخواهد مطلبی را بفهمد، این سامان ندارد و اگر بخواهد روشمندانه اختلاف داشته باشد، سامان میخواهد.

خود فلسفه این بی سامانی خودش را با منطق حل کرد، همانطور که فقه بی سامانی خودش را با اصول حل کرد. ما ابتدا فقه داشتیم و فلسفه، نه اصول داشتیم و نه منطق، از درون فقه و فلسفه، اصول و منطق درآمد.

یه وقت هست کسی اهل شهود است، طوبی له و حسن مئاب. اما وقتی این حالت مکاشفه به حالت عادی برگشت، اول سوال و درگیری با خودش است که آیا آنچه من دیدم تمثلات نفسانی من بود؟ با مثال منفصل رابطه پیدا کردم؟ القائات شیطانی بود؟ القائات رحمانی بود؟ این میشه جهاد اکبر و بین عقل و قلب. (جهاد اصغر همان جنگ تحمیلی ما بود، جهاد اوسط جنگ بین فضائل و رذائل اخلاقی است و چون خیلیها از جهاد اوسط بالاتر نرفتند، فکر کردند جهاد اوسط، جهاد اکبر است. و اینکه وجود مبارک حضرت فرمود: علیکم بالجهاد الاکبر، این به لحاظ توده مردم میباشد). اگر کسی وارد حوزه جهاد اکبر نشود، او لازم نیست مسلح باشد، و همان فلسفه بخواند کافی است. ولی اگر خواست وارد حوزه شهود و جهاد اکبر (بین عقل و قلب) بشود (که لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم)، باید مسلح بشود؛ باید محدوده عقل شناخته بشود، محدوده قلب شناخته بشود، عقل چی میخواد، نقل چی میخواد، و کسی که در هر دو صحنه حضور دارد اما کارامد نیست، او همخیشه در زحمت است.

یه وقت کسی چند سال فقه و اصول و چند سال فلسفه خوانده، این جمع مکسّر است و همیشه در زحمت است. یه وقت کسی در فلسفه مجتهد مطلق است، در منقول مجتهد متجزی است، این باز هم جمع مکسر است و این شخص با مشکل مواجه است. یا در منقول مجتهد مطلق است ولی در فلسفه هفت هشت سال درس خونده، این هم جمع مکسر بین معقول و منقول کرده و مشکل جدی دارد. اگر کسی در معقول و منقول مجتهد بود، جمع سالم کرده و این شخص است که میتواند بگوید: حاشا که فلسفه مخالف شریعت و حاشا که شریعت مخالف فلسفه باشد و راحت بین آن دو جمع میکند. ولی اگر در احدالطرفین جمع مکسر بود، او همیشه درگیر است.

و اما وقتی وارد صحنه سوم یعنی جهاد اکبر شد، آنجا هم اگر جمع مکسر کند همیشه درگیر است، و اگر جمع سالم کرد طوبی له و حسن مئاب، و این راه دارد منتها راهش صعب مستصعب است، لذا میخوانیم که علم و حدیث ائمه صعب مستصعب است لا یحتمله الا نبی مرسل او ملک مقرب او عبد امتحن الله قلبه للایمان، و از آنها میخواهیم که این علمشان را نصیب ما کنند: محتمل لعلمکم؛ و اگر این علم نصیب انسان شد در جبهه جهاد اکبر پیروز است.

(مرحوم میرزا احمد قمی استاد مرحوم شعرانی در اشعارش میفرماید: گر وعده دوزخ است و یا خلد، غم مخور / بیرون نمی برند تو را از دیار دوست / موئی نجنبد از سر ما جز به اختیار / آن اختیار هم به کف اختیار دوست)

اگر شما بخواهید جمع مکسر کنید، خب در همان طلیعه امر میگویید قلم به اینجا رسید و سر بشکست! این مشکل آخوند (صاحب کفایه) و امثال آخوند، مشکل خیلی هاست! و اگر کسی خواست جمع سالم بکند به مقصد میرسد، (مانند اشعار مرحوم میرزا احمد قمی) که انسان باید کاملا عقلی در فلسفه باشد و کاملا قلبی در عرفان باشد تا بتواند مشاهده کند و این راه باز است.

غیر معصومین همیشه این مشکل جدی را دارند که چیزی را که شهود کردند، وقتی به حال عادی آمدند، عقل میگوید برهان کو؟ این عقل سلطان اندیشه است، میگوید برهان کو؟ وقتی انسان برهان نداشت همیشه درگیر است و اضطراب دارد و خود این رنج درونی، همان جهاد اکبر است. ولی اگر کسی برهانش نقد بود و توانست مشهودش را معقول کند، او در صلح کامل است و جنگی در کار نیست و در صحنه جهاد اکبر پیروز است، زیرا هم برهان در دست اوست و هم عرفان در دست اوست، و هر دو را در مشهد قرآن یافته است.

البته جمع سالم بین معقول و مشهود کار دشواری هم هست و کار هر کسی نیست. لکن در صحنه جهاد، سه راه وجود دارد: تسلیم، پیروزی، شهادت. غالبا شهادت نصیب افراد میشود نه پیروزی و نه تسلیم. یعنی تیر میزند و میخورد و میزند و میخورد تا آنجا که شهید میشود، لذا فرموده اند کسی که در بستر به محبت اهل بیت بمیرد، شهید مرده است. زیرا افرادی که بتوانند جمع سالم کنند و همیشه معقول را مشهود کنند کم هستند و این درگیری بین معقول و مشهود هست، ولذا مات شهیدا. ولی اگر کسی مانند حارثة بن زید بود، او پیروز میدان است که این خیلی کم است. و اگر تسلیم فلسفه و برهان شد، او اسیر شده است و نتوانسته راه را ادامه بدهد، اما یک اسارت حسنه است نه اسارت مذموم.

اما وظیفه ما: اولا باید دفائن عقلی خودمان را شناسایی کنیم و خودمان را کند و کاو کنیم، ثانیا به دست مهندسان دل شناس بدهیم که دلمایه های ما را به ما ارائه کنند که قرآن و اهل بیت اند : لیثیروا لهم دفائن العقول. ثالثا از علوم دیگران که نصیب الهی بهره آنها شده استفاده کنیم و به انضمام اینها، دفائن عقول را شکوفا کنیم. تا در نتیجه هم فلسفه و هم عرفان به کمال و تکامل خودشان برسند.

قرآن کریم و روایات، فقها و اصولیون را راه انداختند و اینها راه رفتند، همچنین حکما و عرفا را راه انداختند، اما اینها فرصت راه روی نداشتند. فقه و اصول به برکت قرآن و روایات حل شد، و این کار رو فقها و اصولیون کردند و سعیشان مشکور باد. مشابه این راه را هم در عرفان گفتند، ولی کم به سراغش رفتند. حالا کسانی که این ذائقه را نداشته و ندارند کاری به آنها نداریم، آنها که اهل این کارها نیستند، مثل مرحوم فیض کاشانی. فهم مطالب عرفانی در قرآن و روایات، ابن عربی میخواهد.

یا حق


منبع

سرهنگ یا ...

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

روزی امرا همنشین رعیت بودند ، امروز امرا عذاب نازله ی سیاست بر فخر مملکت و صاحبان آنند  


خود در ناز و نعمت نفس می زنند به انتظار خدمت مردم چپق دورغ و نیرنگ می کشند .



مشهد مقدس

1393/3/3 _ (الف.ر)

روزگاری شهر ما ویران نبود

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ



روزگاری شهر ما ویران نبود 

دین فروشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عرفان نبود

هیچ صوتی بهتر از قران نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود

رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود

دختر حجب وحیـــــــا قرتی نبود

خانه فرهنگ کنســـــــــرتی نبود

مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بود

حــــکم اورا عالمی تســـــلیم بود

یک سخن بود وهزاران مشــتری

آنهم از لوث قــــرائت هــــا بری

هدیه بر رقــــاصه ها واجب نبود

قدر عالم کمــــتر از مطرب نبود

زه که در ســـــال سیــــاه دوهزار

کار فرهنـــگی شده پخــــــش نوار

ذهن صــــــاف نوجوانان محـــــل

پرشده از فیــــــلمهای مبتـــــــذل

آدمــــیت کو؟دگر آدم کــــی است

آدم قـــــرن تمــــدن برفـــی است

پشت پا بر دین زدن آزادگی است

حرف حق گفتن عقب افتادگی است

آخر ای پرده نشــــــین فاطـــــــمه

تو برس بر داد دین فاطـــــــــــمه

بی تو منکر ها همه معروف شد

کینه ها در سینه ها معطوف شد

در به روی فتــنه جویان باز شد

دشمـــــنی با دین تو آغـــاز شد

بی تو دلهامان به جان آمد بیـــا

کاردها بر استخوان آمد بیــــــا