بسم الله
دیروز (یازدهم خرداد) صبح از دانشگاه آمدم بیرون؛ ساعت یازده از فرودگاه شهید هاشمی نژاد(ره) پرواز داشتم. پرواز با یه نیم ساعت تاخیر حرکت کرد. جالب بود این سری هم یک سید روحانی همسفر ما شد که از فارغ التحصیل های دانشگاه امام صادق(ع) بود.
عادت کردم که هرجا چندتا کتابی میبینم، برم یه سَرَکی بکشم ببینم چی داره؛ شاید به درد منم بخوره.
سری قبل تو فرودگاه مشهد با کتابهایی روبرو شدم که کمتر داخل شهر پیدا میشن (نه که اصلا نشن؛ ولی کمتر پیدا میشن) و انتظارش را نداشتم. مثل کتاب های عبدالکریم سروش و... و این سری با قفسه ای از کتاب های معرفی فیلسوفان غربی مواجه شدم؛ مثل راسل و سارتر و هیوم و ... آمـــّــا هیچ نشانی از شیخ اشراق و شیخ الرئیس و آخوند ملاصدرا و یا علامه طباطبایی و شهید مطهری (رحمت الله علیهم) و امثالهم نبود. اصلا جای و بحث طرفداری ملیتی و مذهبی نیست، اما هر کسی اگر فقط به مقایسه این مکاتب و خواندن چند مقاله ابتدایی کتاب ارزشمند " اصول فلسفه و روش رئالیسم" علامه طباطبایی (قدش الله نفسه الزکیه) رجوع کنه تا آخر ماجرا دستش میاد که چه خبره.
و این جای تاسف داره برای مسئولین حوزه ی فرهنگی کشور که با این درجهی رفیعی که ما در فلسفه از قرنها پیش تا به امروز داشتیم جوون های ما میل و سوق به فلسفه غرب داشته باشند که نه به خاطر برتری اون مکتب بلکه به خاطر صحیح معرفی نشدن این اندیشه های اصیل.
یک کتابی دیدم که اول اسمش توجهم را جلب کرد. از روژه بل دروا به اسم " فلسفه برای فرزندم " .
که به نوعی مصاحبه و صحبت با دختر 16 سالهاش را به رشته ی تحریر در آورده برای تفهیم فلسفه به فرزندش.
بیشتر از نصف کتاب را توی راه خوندم. جالب این بود که این فرد با تمام اطلاعات فلسفی خیلی اطلاع دقیقی از فلاسفه ایران نداره و بیشتر تاکید به فلاسفه و فلسفه ی "عرب " میکنه. البته باید گفت جدای از مسائل مکتبی، "پل دروا " خیلی خوب فلسفه ش را برای دخترش توضیح میده و بیشتر به نوعی تفکر و روش اندیشه را که در غرب خیلی هم رواج داره را باز میکنه.
خیلی خوب میشد اگر در زمینه ی فلسفه اسلامی هم اساتید بیشتری مثل آقای" مهدی پرویزی" وارد این عرصه میشدند و مثل این کتاب" آموزش فلسفه (درس هایی برای آموزش فلسفه به کودکان) " که توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی چاپ شده ، بیشتر در دسترس اهل معرفت و علم قرار میگرفت. واقعا جای تشکر داره از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه سلامی که کم کاری فرهنگی خیلی نهاد های رسمی را داره به دوش میکشه.
ساعت یک نشده بود که روی آسمون طهران بودیم و سر اذان ظهر فرود آمدیم و خوشبختانه به جماعت یاران هم رسیدیم.
یا اباعبدالله
به مزار خواهی آمد؟!؟
ما حوزویان.....
ما حوزویان طلایه داریم
از وضع جهان گلایه داریم
یک دست رسائل و مکاسب
در دست دگر کفایه داریم
در حوزه به جای واحد و ترم
ما رتبه و سطح و پایه داریم
درس علما شفاء و اسفار
ما مبتدیان بدایه داریم
در این قفسه کتاب منطق
در آن قفسه هدایه داریم
چون آخر علم و عقل هستیم!
در سال نهم نهایه داریم
هم مثل چراغ می درخشیم
هم بر سر خلق سایه داریم
ما را نتوان شناخت هرگز
ما سیصد و شصت لایه داریم!
محمد عابدینی
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در روز عاشورای محرم ۱۴۳۶
|
ما امروز احساس میکنیم بخشی از نبرد و رویارویی با بزرگترین خطری هستیم که متوجه منطقهمان است. برای ما مایهی افتخار است که در موضع دفاع هستیم. مایهی افتخار است که شهیدان، مجروحان، مجاهدان و موضع ما بخشی از پیروزی پیش رو هستند. این تکفیریها آیندهای ندارند. پروژهشان زنده نخواهد ماند. اصلا چنین پروژهای حتی برای مدت کوتاه امکان زنده ماندن و بقا ندارد. بنده به شما تأکید میکنم: به زودی همهی این تکفیریها در همهی مناطق، حکومتها و کشورها شکست خواهند خورد و مایهی افتخار ما خواهد بود که بخشی از پروژهی شکست همهی اینها بودیم.
آخرش حاجت روا شدی.
مدتیه به این مسئله فکر میکنم که وقتی من میمیرم؛ بعدِ 3، 4، 5 یا نهایتاً 10 سال، از یاد خیلیها میروم.
خب این طبیعت زندگیه؛ این چرخه باید بگذره دیگه. ولی بعضیا با یه کارهایی موندگار میشن. برای بعضی ها تقوا و کارهای علمی سبب موندگاریه از سیدرضی(ره) گرفته تا همین علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(قدّس الله نفسه الزکیه). برای بعضی ها هم شاید امور مختلف دیگه سبب بشه مثل "گل خداداد" به استرالیا.
اما آنچه که در تاریخ موندگاره و پاک ناشدنی ست؛ خونِ شهید است.
یکی از همین هم دوره ای های ما که موندگار شد؛ علی خلیلی هست.
شهید علی خلیلی؛ که هر وقت اسم امربه معروف و نهی از منکر میاد، گلوی زخمی اش یادآور رشادت و شجاعت و غیرت اوست.
علی جان؛ نامت ماندگار و راهت پر رهرو باد.
به جهاد مغنیه ی عزیز...
پروا نکرد لحظه ای از التهاب ها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تاب ها
فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعده ی آبِ سراب ها
وقتی شنید نغمه ی "احلی من العسل"
راضی نشد به مستی دیگر شراب ها
راه "جهاد" ، خط پدر ، راه عشق بود
راه حسین(ع) و راه تمام ثواب ها
جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایه ی این انقلاب ها
"تبت یدا" نوشت به سرخی خون "جهاد"
دشمن بترس از تب اینسان خطاب ها
"حسین مودب"