بسمه تعالی
گاهی هردو نظاره گر یکدیگریم؛
هرچند لب ها از گفتگو بازمانده است ولی دل ها و نگاه هایمان با هم گفتگو و رازها دارد که زبان در ادای آن قاصر است.
جرقه عشق در دل هر یک جای گرفته و هر روز شدید و شدیدتر شده و آن در دل عاشقان سینه چاک زبانه می کشد.
______
اقتباس از مقدمه لیلی و مجنون ، انتشارات ... ؟
بسمه تعالی
چند ماه پیش بود که گوشیم (هوآوی honor 3c lite) توسط یه ینده خدایی به سرقت رفت (به قول عربا؛ سُرِقَ هاتفی ).
خب به قول اقتصادیا، چون در بحث تامین مالی برای ابتیاع گوشی جدید مشکلی وجود داشت، طبیعتا تمایلی هم به اطلاع از وضعیت وسایل الکترونیکی از این دست در بنده نبود. اما در این یکی دو هفته که بحث تامین مالی مرتفَع شد، رفتیم خیابون سجاد (مشهد). با بودجهای که داشتم، هزینه پروژه را از 500 تا سقف 600 برآورد کرده بودم. خلاصه رفتن به بازار موبایل همان و گوشی نخریدن ما هم همانا.
خیلی مدل های مختلفی پیشنهاد شد که خب هر مدلی یک مزیت و یک عیبی داشت.
خلاصه اینکه دوسه هفته ست که این خرید ِ گوشی ، ما را معطل خودش کرده ست.
در این چند روز، جوون ها و افراد مختلفی را دیدم که تمام فکر و ذکرشون را گذاشتن روی این دست وسایل الکترونیکی. و این دقیقا یعنی توجه ِ نَفس.
وقتی به ماهیت مدرنیته توجه میکنیم؛ میبینیم که اولین و شاید مهمترین کاری که در مرحله اول با انسان انجام میده، توجه فرد را به سمت مسائلی سوق میدهد که تقریبا هیچ ارزشی ندارد و اگر هم داشته باشد، باید در مسیر تعالی انسان به کار گرفته شود ولی خود آنها موضوعیت پیدا کرده اند.
پ.ن: عمرمان را کجا صرف می کنیم؟؟
یاعلی
وقتی محبت زیادی خرج کسی کنی که ظرفیت ندارد ؛ عاقبت خوبی در انتظارت نیست ...
و ای کاش بفهمد ...