مناجات تنهایی
بسمالله
خب پس از مدتها تمایل دارم اینجا مطلبی بنویسم. اینکه چه اصراری است که اینجا منتشرش کنم را هنوز نمیدانم. خب مدتی هست که با صحیفهی سیدالساجدین حشر و نشر بیشتری دارم و مطالب را با نگاه خودم زیر و رو میکنم. لذا چیزی که اینجا مینویسم خدای ناکرده نه شرح است و نه تفسیر بر کلام نورانی آن حضرت.
صحیفه که میخواندم چند روز پیش در مناجات پنجم که با عنوان «لنفسهِ و لِاهلِ ولایتهِ» ذکر شده و آقای موسوی گرمارودی از عنوان «نیایش اوست برای خویشتن و برای دوستدارانش» در ترجمه آن استفاده کرده است.
در این نیایش حضرت پس از حمد و ستایش بی نظیر خداوند؛ در فراز هفتم دعا (در این نسخه) به این جمله میرسند که «خداوندگارا! ما را با بخشش خویش، از عطای بخشندگان، بینیاز کن و با پیوستنمان به خویش، ما را از دهشتِ بریدنِ دیگران، بسنده شو! تا با عطای تو، به هیچ کس رغبت نیاوریم و با بخشش تو، از هیچکس نهراسیم.»
به نظرم حضرت در اینجا به چند نکته اشاره میفرماید؛
اول اینکه ما باید قبول کنیم نیازمند هستیم، نیازمند به معنای واقعی.
دوم اینکه انسان تنهاست. لاجرم باید با کسی یا چیزی پیوند بخورد.
سوم اینکه انسان از تنهایی خویش، هراسناک است. علاوه بر ترس از تنهایی، ترس عظیم دیگری نیز دارد که آن ترسِ از دست دادن است.
وقتی انسان دقیق میشود، میبیند بله همین است. هم نیازمند است و هم تنهاست و هم وحشتی از اینها دارد. برای همین است که به سوی عطای دیگران رغبت میورزد و از نداشتن و نبود دیگران است میترسد. چنانچه از متن نمایان است، درمان حضرت هم حول طریق و متعلق پیوند است.
این کلمات حضرت خیلی به دلم نشست، خصوصا وقتی آدم فکر میکند که سیدالساجدین خودشان در چه شرایطی این کلمات را پشت سر همدیگر انشاء فرموده است. طبیعتا اثری مضاعف میپذیرند. کلمات حضرت همچون آهی ست که از سینهی مظلومی مقتدر برخاسته است. هماو که مظهر محبت و مناجات و عدالت بود.