بسم الله
وقتی از شهر به پرواز در آمد تن تو
دست در گردنم انداخت غم رفتن تو
*
پشت هر پنجره یک بغض به یادت گل کرد
زنده شد در دلِ شب خاطره ی روشن تو
*
تا شفاعتگر چشمان سیاهم باشی
سالها سوخته ام در تب پیراهن تو
*
حجم این شهر که امروز پر از عطر گل است
لحظه ای پر شده از خاطره ی بودن تو
*
نامت امنیت و لبخند تو آرامشِ من
من نفس می کشم از خنده ی زخمِ تن تو
*
آخرین خاطره ی لحظه ی پرواز تو بود
خواب سنگین من و سادگی رفتن تو
*
تا شفاعتگر چشمان سیاهم باشی
سال ها سوخته ام در تب پیراهن تو
پ.ن: هرگز کثرت رابطه ها دلیلی برای عمق رابطه ها نیست، رفاقت های اصیل را باید از عمق آنها شناخت.
باید معرفت گذاشت و اصول را بررسی کرد .
آخرین تصویر خویش انداز (سلفی) که با هم در سال 95 داشتیم. در جلسه استاد صدوق از شاگردان مرحوم منیرالدین حسینی الهاشمی (رحمت الله علیه) در مسجد یزدی آبادیهای مشهد الرضا(علیه السلام).
که همین چند روز قبل استاد شیخ مسعود صدوق هم به رحمت خدا رفتند. رضوان الله تعالی علیه.
جناب حاج محمد که برای ادامه ی مسیرت آرزوی توفیقات مضاعف در پناه حضرت صاحب الزمان (روحی فداه) را دارم.
فلسفهی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک میکرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفهی ما - مثل ابنسینا و ملاّ صدرا - عارف هم بودهاند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفهی جدید - یعنی فلسفهی ملاّ صدرا - بهخاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا میرساند؛ پالایش میکند و در انسان اخلاق بهوجود میآورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفهی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است.
امام خامنه ای -در جمع حوزویان - ۱۳۸۲/۱۰/۲۹
امروز عجیب دلتنگ استاد شدم...
این شهید ره حکمت و عشق
که تا کنون هرگز ، آنچنان که باید و شاید وجوه علمی و فلسفی و عرفانش
شناخته نشده است.
سال اول راهنمایی بودم که با کتاب " جاذبه و دافعه علی(علیه السلام)" ایشان
عشق بازی کردم .
حضرت امام خامنه ای(حفظه الله تعالی):
" یک نفر مثل مرحوم شهید مطهری یک جامعه دانشگاهی را به قبول ، اذعان و تسلیم وا می داشت."
بسم الله
دیروز (یازدهم خرداد) صبح از دانشگاه آمدم بیرون؛ ساعت یازده از فرودگاه شهید هاشمی نژاد(ره) پرواز داشتم. پرواز با یه نیم ساعت تاخیر حرکت کرد. جالب بود این سری هم یک سید روحانی همسفر ما شد که از فارغ التحصیل های دانشگاه امام صادق(ع) بود.
عادت کردم که هرجا چندتا کتابی میبینم، برم یه سَرَکی بکشم ببینم چی داره؛ شاید به درد منم بخوره.
سری قبل تو فرودگاه مشهد با کتابهایی روبرو شدم که کمتر داخل شهر پیدا میشن (نه که اصلا نشن؛ ولی کمتر پیدا میشن) و انتظارش را نداشتم. مثل کتاب های عبدالکریم سروش و... و این سری با قفسه ای از کتاب های معرفی فیلسوفان غربی مواجه شدم؛ مثل راسل و سارتر و هیوم و ... آمـــّــا هیچ نشانی از شیخ اشراق و شیخ الرئیس و آخوند ملاصدرا و یا علامه طباطبایی و شهید مطهری (رحمت الله علیهم) و امثالهم نبود. اصلا جای و بحث طرفداری ملیتی و مذهبی نیست، اما هر کسی اگر فقط به مقایسه این مکاتب و خواندن چند مقاله ابتدایی کتاب ارزشمند " اصول فلسفه و روش رئالیسم" علامه طباطبایی (قدش الله نفسه الزکیه) رجوع کنه تا آخر ماجرا دستش میاد که چه خبره.
و این جای تاسف داره برای مسئولین حوزه ی فرهنگی کشور که با این درجهی رفیعی که ما در فلسفه از قرنها پیش تا به امروز داشتیم جوون های ما میل و سوق به فلسفه غرب داشته باشند که نه به خاطر برتری اون مکتب بلکه به خاطر صحیح معرفی نشدن این اندیشه های اصیل.
یک کتابی دیدم که اول اسمش توجهم را جلب کرد. از روژه بل دروا به اسم " فلسفه برای فرزندم " .
که به نوعی مصاحبه و صحبت با دختر 16 سالهاش را به رشته ی تحریر در آورده برای تفهیم فلسفه به فرزندش.
بیشتر از نصف کتاب را توی راه خوندم. جالب این بود که این فرد با تمام اطلاعات فلسفی خیلی اطلاع دقیقی از فلاسفه ایران نداره و بیشتر تاکید به فلاسفه و فلسفه ی "عرب " میکنه. البته باید گفت جدای از مسائل مکتبی، "پل دروا " خیلی خوب فلسفه ش را برای دخترش توضیح میده و بیشتر به نوعی تفکر و روش اندیشه را که در غرب خیلی هم رواج داره را باز میکنه.
خیلی خوب میشد اگر در زمینه ی فلسفه اسلامی هم اساتید بیشتری مثل آقای" مهدی پرویزی" وارد این عرصه میشدند و مثل این کتاب" آموزش فلسفه (درس هایی برای آموزش فلسفه به کودکان) " که توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی چاپ شده ، بیشتر در دسترس اهل معرفت و علم قرار میگرفت. واقعا جای تشکر داره از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه سلامی که کم کاری فرهنگی خیلی نهاد های رسمی را داره به دوش میکشه.
ساعت یک نشده بود که روی آسمون طهران بودیم و سر اذان ظهر فرود آمدیم و خوشبختانه به جماعت یاران هم رسیدیم.
سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان، در روز عاشورای محرم ۱۴۳۶
|
ما امروز احساس میکنیم بخشی از نبرد و رویارویی با بزرگترین خطری هستیم که متوجه منطقهمان است. برای ما مایهی افتخار است که در موضع دفاع هستیم. مایهی افتخار است که شهیدان، مجروحان، مجاهدان و موضع ما بخشی از پیروزی پیش رو هستند. این تکفیریها آیندهای ندارند. پروژهشان زنده نخواهد ماند. اصلا چنین پروژهای حتی برای مدت کوتاه امکان زنده ماندن و بقا ندارد. بنده به شما تأکید میکنم: به زودی همهی این تکفیریها در همهی مناطق، حکومتها و کشورها شکست خواهند خورد و مایهی افتخار ما خواهد بود که بخشی از پروژهی شکست همهی اینها بودیم.
بعضی وقت ها پدرم وقتی میخواستند تذکری بدهند، به در میگفتند تا دیوار بشنود. امروز که یه گشتی میزدم توی گوگل با سرچ «محسن کدیور» این تصویر را دیدم که شیخ هم مثل اینکه دلش یه چیزایی را میخواد، ولی روش نمیشه بگه برای خودم میخوام.
جناب آقای کدیور شما دوست داری ناموست را بی حجاب بیاری بیرون چه کار به بقیه داری؟؟!!! درضمن شما که در دلِ آزادی و دموکراسی جولان میدهید، ولی چرا همان مدعیان آزادی، حجاب را منع میکنند و با شدّت برخورد میکنند؟ البته یادم رفته بود امرار معاش شما هم باید بگذرد دیگر.
حاجی ؛ این مردم غیرت دارن، شرف دارن؛ مردونگی دارن!!! امثال شما معلوم الحال هستین؛ حالا اگر حرفت فقهی بود شاید جای بحث داشت ولی آخه ببین با کیا عکس گرفتی! مثلا شاهین نجفی میخواد مدافع حقوق زنان مسلمان باشه؟
آقای کدیور بهتر از هر کسی میدانید چه مغالطاتی در گفتارهای تان نهفته است که فقط مشتی عامّی بی سواد را می تواند گول بزند!
جناب آقای کدیور حتما در آیات و روایات دیده اید که راه توبه باز است ، و شما را به توبه ی از این اعمال دعوت میکنیم.
آقا امیرالمونین علی (علیه السلام) میفرمایند :
" اِیّاکُمْ وَ الفُرْقَه اَلا مَنْ دَعا اِلی هذا الشِعار فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کاَنَ تَحتَ عَمامَتی هذِهِ "
نهج البلاغه-خطبه127
(شاهین نجفی ، خواننده ی ضد اسلام و ضد شیعه )
پ.ن : دوستان را به دیدن ادامه تصاویر در این صفحه دعوت میکنم.