شوریده

مینویسم

شوریده

مینویسم

شوریده

سالبه جزئیه ای هستم ،
اندکی لمعه هم خوانده ایم
مقداری هم درس فلسفه.

مسافر بین الحرمین ؛ مشهد و قم
______________
------------
رجعت دوباره ای به وبلاگ


شاید دغدغه های دانستن
با کمی چاشنی تمدّن اسلامی .

هرچند اینجا هرگز محل خوبی برای انتشار اندیشه ها و تفلسف نخواهد بود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فلسفه» ثبت شده است

عشق

پنجشنبه, ۵ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۰۶ ب.ظ

خب بعد از مدت‌ها بگذار از عشق بنویسیم.

بیا تا از عشق بنویسیم.

 

حکما معتقدند عشق در همه موجودات سریان دارد. شیخ‌الرئیس ابن‌سینا در رساله‌العشق و ملاصدرا در جلد هقتم اسفار به این مهم پرداخته‌اند.

 

تقریری از مسئله‌ی عشق ملاصدرا به این صورت است؛

 

« عشق کمال وجودی است.

هرچه کمال وجودی باشد، در همه مراتب هستی حضور دارد. 

پس عشق در همه مراتب هستی وجود دارد. »

 

 

 

 

 

مسئله منطقی شر

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۴۵ ق.ظ

پاسخ های مسئله شر رو که مرور میکردم ، پاسخ اگزیستانسیالیست های الهیاتی خیلی جذاب بود و واقعی .

 

واقع گرای باحال باشین همیشه.

 

یاعلی

معنای زندگی1

دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۲ ب.ظ

پرسش از معنای زندگی شاید مسئله ی جدید و مهمی در فلسفه ی امروز بشر باشد ولی باید توجه داشت  این مسئله هم در کنار دین ، قدمتی به طول حیات بشری دارد و همواره از سوالات کلیدی انسان بوده است . این که بتوانیم معنای مناسبی را برای "معنا" بیابیم میتواند کمک شایانی به شکل گیری معنای زندگی کند ؛ حال این که ما چه معنایی را برای زندگی لحاظ میکنیم هم در جهت گیری های آینده ما موثر است و مطمئناً نشات گرفته از اندیشه های گذشته ی انسان نیز هست .

   برای یافتن معنای زندگی ، توجه به عواملی که در شکل گیری معنابخشی موثر هستند مهم است . هر یک از این عوامل میتواند بخشی از معنا را تولید کند . اما نکته اصلی در آن عنصری است که برای ما نقش محوری را ایفاء می کند ؛ لذا برای زیست مومنانه در دنیای معاصر ، دین نقشی اساسی را در این معنابخشی اجرا میکند و این را باید تبیین کرد که دین نه به عنوان عاملی که شانه به شانه ی دیگر عوامل می کند بلکه در این ماجرا نقشی حیاتی ایفا میکند . نکته ی دیگر این که این دین باید توانایی وصال انسان به سعادت و حیاه طیبه را دارا باشد نه صرفاً یک معنویتی خودبنیاد که منحصر در بخشی خاص باشد لذا چیستی آن و علل گرایش به آن از مسائل مهم است.

 


هنر اسلامی یا هنر مسلمین ؟

پنجشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ

بسم الله


آیت الله میرباقری

آیت الله میرباقری فرمودند

هنر مسلمین و هنر اسلامی را باید ازهم تفکیک کرد.هنرهایی که در جامعه اسلامی بوده حتماً تحت تاثیر اسلام بوده لکن به معنای تام اسلامی دانستن این آثار هنری مغالطه است.


_______

آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در جلسه ای با عنوان «بررسی مبانی اسلامی فلسفه هنر»، که به دعوت مجمع عالی حکمت اسلامی صورت گرفت، به تبیین ابعاد مختلف هنر پرداختند .


ادامه مطلب

راه ملاصدرا

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۳۵ ب.ظ

ملاصدرا
فلسفه‌ی اسلامی، پایه و دستگاهی بوده که انسان را به دین، خدا و معرفت دینی نزدیک می‌کرده است. فلسفه برای نزدیک شدن به خدا و پیدا کردن یک معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‌ی ما - مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا - عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ی جدید - یعنی فلسفه‌ی ملاّ صدرا - به‌خاطر این است که فلسفه وسیله و نردبانی است که انسان را به معرفت الهی و خدا می‌رساند؛ پالایش می‌کند و در انسان اخلاق به‌وجود می‌آورد. ما نباید بگذاریم فلسفه به یک سلسله ذهنیّات مجرّد از معنویت و خدا و عرفان تبدیل شود. راهش هم تقویت فلسفه‌ی ملاّ صدراست؛ یعنی راهی که ملاّ صدرا آمده، راه درستی است.

امام خامنه ای -در جمع  حوزویان - ۱۳۸۲/۱۰/۲۹


لینک

کتاب پروازی

سه شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ق.ظ

بسم الله

 

دیروز (یازدهم خرداد) صبح از دانشگاه آمدم بیرون؛ ساعت یازده از فرودگاه شهید هاشمی نژاد(ره) پرواز داشتم. پرواز با یه نیم ساعت تاخیر حرکت کرد. جالب بود این سری هم یک سید روحانی همسفر ما شد که از فارغ التحصیل های دانشگاه امام صادق(ع) بود.

عادت کردم که هرجا چندتا کتابی می‌بینم، برم یه سَرَکی بکشم ببینم چی داره؛ شاید به درد منم بخوره.

سری قبل تو فرودگاه مشهد با کتاب‌هایی روبرو شدم که کمتر داخل شهر پیدا میشن (نه که اصلا نشن؛ ولی کمتر پیدا میشن) و انتظارش را نداشتم. مثل کتاب های عبدالکریم سروش و... و این سری با قفسه ای از کتاب های معرفی فیلسوفان غربی مواجه شدم؛ مثل راسل و سارتر و هیوم و ... آمـــّــا هیچ نشانی از شیخ اشراق و شیخ الرئیس و آخوند ملاصدرا  و یا علامه طباطبایی و شهید مطهری (رحمت الله علیهم) و امثالهم نبود. اصلا جای و بحث طرفداری ملیتی و مذهبی نیست، اما هر کسی اگر فقط به مقایسه این مکاتب و خواندن چند مقاله ابتدایی کتاب ارزشمند " اصول فلسفه و روش رئالیسم" علامه طباطبایی (قدش الله نفسه الزکیه) رجوع کنه تا آخر ماجرا دستش میاد که چه خبره.

و این جای تاسف داره برای مسئولین حوزه ی فرهنگی  کشور  که با این درجه‌ی رفیعی که ما در فلسفه از قرن‌ها پیش تا به امروز داشتیم جوون های ما میل و سوق به فلسفه غرب داشته باشند که نه به خاطر برتری اون مکتب بلکه به خاطر صحیح معرفی نشدن این اندیشه های اصیل.

یک کتابی دیدم که اول اسمش توجهم را جلب کرد. از روژه بل دروا به اسم " فلسفه برای فرزندم " .

که به نوعی مصاحبه و صحبت با دختر 16 ساله‌اش را به رشته ی تحریر در آورده برای تفهیم فلسفه به فرزندش.

فلسفه برای فرزندم

بیشتر از نصف کتاب را توی راه خوندم. جالب این بود که این فرد با تمام اطلاعات فلسفی خیلی اطلاع دقیقی از فلاسفه ایران نداره و بیشتر تاکید به فلاسفه و فلسفه ی "عرب " میکنه. البته باید گفت جدای از مسائل مکتبی، "پل دروا " خیلی خوب فلسفه ش را برای دخترش توضیح میده و  بیشتر به نوعی تفکر و روش اندیشه را که در غرب خیلی هم رواج داره را باز میکنه.

خیلی خوب میشد اگر در زمینه ی فلسفه اسلامی هم اساتید بیشتری مثل آقای" مهدی پرویزی" وارد این عرصه میشدند و مثل این کتاب" آموزش فلسفه (درس هایی برای آموزش فلسفه به کودکان) " که توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی چاپ شده ، بیشتر در دسترس اهل معرفت و علم قرار میگرفت. واقعا جای تشکر داره از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه سلامی که کم کاری فرهنگی خیلی نهاد های رسمی را داره به دوش میکشه.

فلسفه کودکان

 

ساعت یک نشده بود که روی آسمون طهران بودیم و سر اذان ظهر فرود آمدیم و خوشبختانه به جماعت یاران هم رسیدیم.

مصاحبه آقا در مورد شهید مطهری

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۲:۲۵ ب.ظ

مصاحبه آیت‌الله خامنه‌ای در مورد شهید مطهری

 
بخشی از مصاحبه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون شهادت استاد مطهری  1363/2/10

به نظر من مرحوم مطهری با دو ابزار با دو وسیله میتوانستند تفاهم و نزدیکی بین دو قشر روحانیون و تحصیلکردههای جدید را به وجود بیاورند. یکی تلاش عملی و دیگری غنای شخصیت خود ایشان. از لحاظ تلاش عملی خب ایشان در دانشگاه درس گرفتند، با دانشجوها انس پیدا کردند، در مجامع تحصیلکردهها، مهندسین، پزشکان شرکت کردند، به عنوان یک قطب و ملجأ و پناهی برای تحصیلکردههای جدید شدند - همانطور که شما در مورد خودتان احساساتتان را بیان کردید - بله، واقعاً همینجور بود آن زمانها، هزاران دانشجو و فارغالتحصیل و کسانی که توی مسائل فرهنگ جدید درس خوانده بودند و تحصیل کرده بودند آقای مطهری را به عنوان یک ملجأ، یک پناه، یک ملاز، یک آدمی که حرفشان را میفهمد، میتواند دردهایشان را علاج کند، سؤالاتشان را پاسخ بدهد، به او نگاه میکردند و اینها. و ایشان نوشتههایش، سخنرانیاش در رادیو در آن سالهای اوائل، بعد هم سخنرانیهای گوناگونش در دانشگاههای مختلف، سراسر کشور در این خط بود؛ و شاید بتوانم بگویم ایشان موفقترین چهرهی روحانی در میان محیطهای فرهنگ جدید بود، یعنی در دانشگاهها و حول و حوش دانشگاهها؛ مثل تحصیلکردهها و فارغالتحصیلها. موفقترین چهره بود، یعنی هیچکدام از این چهرههای تقریب بین روحانی و دانشگاه به قدر ایشان در این جهت موفق نبودند و ایمان آن تحصیلکردههای جدید را جلب نکرده بودند. دومی غنای شخصیت خود ایشان بود؛ میدانید یکی از چیزهایی که بین این دو قشر را جدا کرده بود این بود که این دو قشر را به هم بیاعتقاد کرده بودند. تحصیلکردههای جدید فارغالتحصیل حوزهی علمیه را یک آدم باسواد نمیدانستند، اصلاً آنچه را که او بلد بود آن را سواد نمیدانستند، به حساب نمیآوردند، علم نمیدانستند. روحانی در عرف و فرهنگ غربی تزریق شدهی به یک عدهی از تحصیلکردههای ما یک عنصر بیسواد و پرمدعایی بود و به حساب میآمد که اصلاً تضییع وقت بود که انسان با او بنشیند حرف بزند یا خودش را به او نزدیک کند، یعنی او را اصلاً قابل نمیدانستند که یک چهرهی یک شخصی بداند او را. متقابلاً تحصیلکردهی حوزه علمیه تحصیلکردههای دانشگاهی را با همین چشم نگاه میکرد. علاوه بر اینکه حالا بیدین میدانست آنها را جاهل و عامی هم میدانست. یعنی اهل علم و عوام یک تقسیمی بود در حوزههای علمیه که مردم دنیا دو قسم بودند، یک قسم اهل علم، یک قسم عوام؛ و اهل علم یعنی آنی که تحصیلکردهی حوزه است و عوام یعنی آن کسی که تحصیلکردهی حوزه نیست؛ حالا تحصیلکردهی هر جای دیگر هم میخواهد باشد. دو قشری که هر دو اهل علمند، هر دو اهل تحصیلاتند، هر دو با مغز و با تفکر و تعقل سر و کار دارند و همدیگر را بیسواد میدانند، شما طبیعی است که فرض کنید اینها اصلاً به هم نزدیک نشوند، با هم آشنا نشوند. مرحوم مطهری جزو شخصیتهایی بود، جزو پیشروان کاروان تقریب روحانی و دانشجو بود که با قوّت و صلابت شخصیت علمی خودش مخاطبین خودش را متواضع کرد در مقابل خود. یعنی هنگامی که ایشان وارد دانشگاه شد و افرادی در رشتههای مختلفِ متناسب با شخصیت آقای مطهری وقتی با ایشان برخورد کردند، از ایشان استفهام کردند، با ایشان مسألهای را مطرح کردند، با یک مغز بزرگ، با یک اندیشهی عمیق، با یک ذهن باز مواجه شدند. یک مرد متفکر قوی صاحبنظر که در - رشته‌ اش فلسفه و فقه بود، ولی بعد جامعهشناسی مطالعه کرده بود، اقتصاد مطالعه کرده بود،فلسفه های اروپایی را مطالعه کرده بود و افرادی از متخصصین و صاحبنظران این رشتهها به خود جذب کرده بود - ایشان در این اواخر یک درس جامعهشناسی اسلامی یا فلسفه ی  تاریخ، بله فلسفه ی  تاریخ داشت، که خب یک عدهای از افراد صاحبنظر، اساتید فن، اساتید بههرحال درس ایشان شرکت میکردند که خود ایشان برای من نقل کردند که دو تا درس ایشان داشتند میگفتند یکی دانشجوها شرکت میکنند یکی اساتید، این درسی بود که اساتید شرکت میکردند.فلسفه ی هِگِل را مثلاً ایشان آنچنان قوی و خوب آگاه بود و فراگرفته بود با آن قوّت علمیای که داشت که خب کسانی که توی این رشتهها، توی این معقولات کار میکردند شخصیت ایشان را و ارزش ایشان را درک میکردند. پس شخصیت علمی و قوی مرحوم شهید مطهری هم بیشترین تأثیر را در نزدیکی این دو قشر داشت. یعنی وقتی که تحصیلکردههای جدید نگاه میکردند میدیدند اِ، یک روحانی عالمِ متفکرِ فاضلی مثل شهید آقای مطهری را در مقابل خودشان دارند. از طرفی وقتی که در حوزههای علمیه - که خب شخصیت آقای مطهری در حوزهها واضح بود برای بیشتر افرادی که در حوزهها بودند - وقتی میدیدند ایشان دل به قشر تحصیلکردهی جدید بسته و با اینها سر و کار دارد آنها هم یک حالت تقارب و تفاهمی برایشان به وجود میآمد. پس بنابراین آقای مطهری نه فقط با ابزارها و طراحیها و به اصطلاح ابتکار و تدبیر خودش توانست این تقارب را به وجود بیاورد، بلکه با شخصیت خودش بیشترین سهم و نفع را در این کار داشت.
 
 

فلسفه

پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ


 

آه فلـــــسفه...