فقط شهادت
یا الهی
یا الهی
آخرش حاجت روا شدی.
مدتیه به این مسئله فکر میکنم که وقتی من میمیرم؛ بعدِ 3، 4، 5 یا نهایتاً 10 سال، از یاد خیلیها میروم.
خب این طبیعت زندگیه؛ این چرخه باید بگذره دیگه. ولی بعضیا با یه کارهایی موندگار میشن. برای بعضی ها تقوا و کارهای علمی سبب موندگاریه از سیدرضی(ره) گرفته تا همین علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(قدّس الله نفسه الزکیه). برای بعضی ها هم شاید امور مختلف دیگه سبب بشه مثل "گل خداداد" به استرالیا.
اما آنچه که در تاریخ موندگاره و پاک ناشدنی ست؛ خونِ شهید است.
یکی از همین هم دوره ای های ما که موندگار شد؛ علی خلیلی هست.
شهید علی خلیلی؛ که هر وقت اسم امربه معروف و نهی از منکر میاد، گلوی زخمی اش یادآور رشادت و شجاعت و غیرت اوست.
علی جان؛ نامت ماندگار و راهت پر رهرو باد.
به جهاد مغنیه ی عزیز...
پروا نکرد لحظه ای از التهاب ها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تاب ها
فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعده ی آبِ سراب ها
وقتی شنید نغمه ی "احلی من العسل"
راضی نشد به مستی دیگر شراب ها
راه "جهاد" ، خط پدر ، راه عشق بود
راه حسین(ع) و راه تمام ثواب ها
جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایه ی این انقلاب ها
"تبت یدا" نوشت به سرخی خون "جهاد"
دشمن بترس از تب اینسان خطاب ها
"حسین مودب"
به یکباره دلم هوای دوکوهه را گرفت ...
مسافر کرببلا
داری میری برو ولی یاد منم باش
به یاد این عبد بد و رو سیه هم باش
پیش ارباب تورو خدا یاد منم باش
مسافر کرببلا
برو کنار شش گوشه تو عاشورا بخون
پایین پای اکبرش ، برو اونجا بمون
برو تو صحن ؛ نماز اونجا بخون
مسافر کربلا
برو تو بین الحرمین تو پا برهنه باش ، رقیه(س) اونجا دویده با خشکی لباش
آروم توروخدا بذار قدم رو جای پاش
مسافر کربلا
سوغات برم یه ذره تربت از حرم بیار
درون قبر تربتش را تو دهنم بذار
مسافر کرببلا
یادت باشه که کفن از کرببلا نیار
ارباب مون کفن نداشت ، غریب تو اون دیار
جای کفن از کربلا یه بوریا بیار
مسافر کرببلا
برو رو تل زینبی ، روضه اونجا بخون
قتلگاه رو نگاه بکن به یاد اون زمون
با مادرش بخون
مسافر کرببلا
حرم عباس(ع) رو ببین
بگو ای پهلوون ،بگو یه عده نا امید ولی هستند جوون
دیگه تحمل ندارن ؛ اسمشون رو بخون
مسافر کرببلا
داری میری ؛ علی جان یاد منم باش