شوریده

مینویسم

شوریده

مینویسم

شوریده

سالبه جزئیه ای هستم ،
اندکی لمعه هم خوانده ایم
مقداری هم درس فلسفه.

مسافر بین الحرمین ؛ مشهد و قم
______________
------------
رجعت دوباره ای به وبلاگ


شاید دغدغه های دانستن
با کمی چاشنی تمدّن اسلامی .

هرچند اینجا هرگز محل خوبی برای انتشار اندیشه ها و تفلسف نخواهد بود...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
نویسندگان
پیوندها

۱۹۲ مطلب توسط «مرتضی هستم» ثبت شده است

شهــــر الــــله

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ

ماه رمضان در نگاه حضرت علامه حسن زاده آملی 

خوش آمد باز شهر الله خوش آمد

برای مردم آگه خوش آمد


ندای عرشی صوموا تصحوا ؛
زمیر کاروان ره خوش آمد


خوش آمد همدم شب زنده داران
چو یار مهربان از ره خوش آمد


بود در این صدف دُرّ یتیمی
فروزانتر ز مهر و مه خوش آمد


فرود آمد به شهر الله قرآن
ز هفتم آسمان به به خوش آمد


نه قرآن بلکه دیگر مصحف حق
در او نازل شده خه خه خوش آمد


مهی گسترده در وی خوان یزدان
ندارد منع این درگه خوش آمد


در این مه میهمانان خدائیم

خدایا این مبارک مه خوش آمد


برای خلوت دلداده عشق
سر شب تا سحر صد ره خوش آمد


حسن از ذوق ادراکش سراید
خوش آمد باز شهر الله خوش آمد



_پنجشنبه ۲۵ شعبان المعظم ۸۹_
 

نور حقیقت

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ق.ظ

شعر بسیار زیبای نور حقیقت سروده آیت الله علامه حسن حسن زاده املی‏



پیر ما گفت بجز بود خداى بودى نیست‏

با ادب باش جز او شاهد و مشهودى نیست‏


ساجد مزگتى و بتکده و دیر مغان‏

یک زبانند جز او قبله و مسجودى نیست‏


از حجازى و عراقى تویى ار پرده شناس‏

خوشتر از ساز نگارم نگرى رودى نیست‏


مهر مهرش چه عجب داغ جبین دل ما است‏

هرگزش روى علاج و ره بهبودى نیست‏


گذر از سود و زیانت که زیانست نه سود

کادمى را بجز از یاد خدا سودى نیست‏


حذر از رجس هوس در ره قدس ملکوت‏

راه و رسمى که تو دارى و تو پیمودى نیست‏


ببر از فکر و خیال کم و کیف که چنو

آتش حسرتش آن آتش نمرودى نیست‏


جان آن رند ز کف داده دو عالم جانست‏

کاندر و غصه معدومى و موجودى نیست‏


شب تار است و بسى شب پرده در پروازند

طلعت خور چو طلوع کرد، دل آسودى نیست‏


نیست یک رشته در این پرده پر نقش عجب‏

کش تو را تارى از آن یا که از آن پودى نیست‏


حسنا نور حقیقت که نبى گفت و نب‏ى‏

این صناعات که بر خویش بیند و دى نیست‏




منبع:دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده

بدون شرح

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ق.ظ





از شرح این عکس عاجزم ...



پی نوشت : و عشق به مولاست که در این آشفتگی های دریا ،  قایق ما را استوار می سازد ...



ما نمردیم ...

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

ما نمردیم خون دل بخوری آقا جــان ...




یا صاحب الزمان التماس دعا ...

پنجشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۵۵ ق.ظ

تو صحن کربلا، تو مشهد الرضا 


هرجا که هستی تو، التماس دعا 


مدینه و نجف ، سرداب سامرا 


هرجا که هستی تو، التماس دعا 


یا صاحب الزمان التماس دعا ...

شرهانی

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۱ ق.ظ


شرهانی جایی است که بچه های گروه تفحص زیر لب زمزمه می‌کنند:

خاک را یک سو بزن آرام‌تر / خفته اینجا یار مفقودالاثر

دوکوهه با من سخن بگو ...

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۷ ق.ظ

به یکباره دلم هوای دوکوهه را گرفت ...

با من سخن بگو دوکوهه ...






دوکوهه السلام ای خانه عشق
سلام ما به تو میخانه‌ی عشق!

دوکوهه منزل و مأوای عشاق
دگر خالی شده از جای عشاق

دوکوهه با صفا بودی و زیبا
چرا حالا شدی تنهای تنها

دوکوهه از چه چون ویرانه هستی
تو خالی از گل و پروانه هستی

دوکوهه صبحگاهت با صفا بود
کلاس درس ایثار و وفا بود


دوکوهه گو که گردان ها کجایند
مگر نزد شهید کربلایند

دوکوهه آن حسینیه‌ی همت
دگر پرگشته است از خاک غربت

دوکوهه کو یگان ذوالفقارت
کجایند عاشقان بی قرارت


به عشق ابراهیم همت...


یاعلی

میلاد آقام امام حسین (علیه السلام)

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ب.ظ

میلاد آقام امام حسین (علیه السلام) بر همگان مبارک باد.


ای هفتمین امام که هفت آسمان حق...

چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ
غزلی خواندنی از زنده یاد استاد حسین منزوی در ستایش این امام کاظم(ع)

ای جلوه‎ی جلال مبین در جبینِ تو
دست خدا برون زده از آستینِ تو


ای هفتمین امام که هفت آسمان حق
هفتاد بار گشته به گرد زمین تو


تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب
با آن سَخاش، خُردترین خوشه‎چین تو


وی شب گرفته آینه‎ها از ستارگان
در پیش روی شعشعه‎ی راستین تو


ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد
پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو


نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا
هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو


ای مژده‎ی بهشت رسانده به شیعیان
حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو


زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش
افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو


دیوارها به ذروه‎ی توحید می رسند
از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو


لرزاند سنگ سنگ ستون‎های عرش را
ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو


ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان
جمع آمده تمام به زیر نگین تو


رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل
در پیشگاهِ کوکبه‎ی راستین تو

حضرت کاظم ( علیه السلام )

دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۱۷ ب.ظ

سرهنگ یا ...

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

روزی امرا همنشین رعیت بودند ، امروز امرا عذاب نازله ی سیاست بر فخر مملکت و صاحبان آنند  


خود در ناز و نعمت نفس می زنند به انتظار خدمت مردم چپق دورغ و نیرنگ می کشند .



مشهد مقدس

1393/3/3 _ (الف.ر)

ای صبا

چهارشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۵۷ ق.ظ

ای صـــبا شــانه ای از زلف فــــلانی به من آر

مست و بی تاب غمم ، جام شرابی به من آر


از غــریبـی و غـــم روی مــهش پـــیر شـــدیم

یـــعنی از کـــوی رفــیقــان پـــیامـی بـه من آر


از کـــمند حـــاجب آن یــــــــــــار به بیداری ما

یـــا ز بـــــی خوابـــی دلـــدار نشانی به من آر



مرتضی - مشهد مقدس - 93/02/16


تسبیح شیــــخ

شنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۳۲ ق.ظ
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از مِـــی کــنند روزه گشـا طــــالبان یـــار 

ترســم کـــه روز حــشـــر عنان بر عنان رود 
تســبیح شیخ و خرقه ی رند شـراب خوار
     حافظ


مادر

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۷ ق.ظ

شهدای گمنام ... 

   مادرشان زهــــرا(س) ست...


         ولادت مادر سادات ، مبارک باد ...



روزگاری شهر ما ویران نبود

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ



روزگاری شهر ما ویران نبود 

دین فروشی اینقدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی عرفان نبود

هیچ صوتی بهتر از قران نبود

دختران را بی حجابی ننگ بود

رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود

دختر حجب وحیـــــــا قرتی نبود

خانه فرهنگ کنســـــــــرتی نبود

مرجعیت مظـــــهر تکــــریم بود

حــــکم اورا عالمی تســـــلیم بود

یک سخن بود وهزاران مشــتری

آنهم از لوث قــــرائت هــــا بری

هدیه بر رقــــاصه ها واجب نبود

قدر عالم کمــــتر از مطرب نبود

زه که در ســـــال سیــــاه دوهزار

کار فرهنـــگی شده پخــــــش نوار

ذهن صــــــاف نوجوانان محـــــل

پرشده از فیــــــلمهای مبتـــــــذل

آدمــــیت کو؟دگر آدم کــــی است

آدم قـــــرن تمــــدن برفـــی است

پشت پا بر دین زدن آزادگی است

حرف حق گفتن عقب افتادگی است

آخر ای پرده نشــــــین فاطـــــــمه

تو برس بر داد دین فاطـــــــــــمه

بی تو منکر ها همه معروف شد

کینه ها در سینه ها معطوف شد

در به روی فتــنه جویان باز شد

دشمـــــنی با دین تو آغـــاز شد

بی تو دلهامان به جان آمد بیـــا

کاردها بر استخوان آمد بیــــــا

فراق یار

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۳۵ ق.ظ

همین که با تو بمانم برای من کافیست

برای از تو سرودن صدای من کافیست

خودت دعا بکن آقا که زود برگردی

نگو برای ظهورت دعای من کافیست


به درگه که روم من برای بخشش خویش

برای توبه نمودن خدای من کافیست

ز من مپرس عزیزم چرا تو می گریی

برای بارش چشمم جفای من کافیست

بس است جور کشیدن ز دست من آقا

همین گریه نمودی به جای من کافیست

چرا تمام وجودت فدای من شده است

همین که اشک بریزی به پای من کافیست

بهای من شده مهر و ولایتت آقا

برای خلقت قلبم بهای من کافیست


سروده جعفر ابوالفتحی

سامان نمیرسم

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ب.ظ

کارم از این جهان به سامان نمی رسد


بیچاره شد دلم که به درمان نمی رسد



مرتضی  _ 93/1/24 مشهدمقدس


لحظه به خون غلطیدن علی خلیلی ( مسافر کرببلا)

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۳۶ ق.ظ

شهید علی خلیلی


عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است ...

    دادن سر نه عجب ، داشتن سر عجب است...

مسافر کرببلا

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۱۲ ق.ظ


مسافر کرببلا 

داری میری برو ولی یاد منم باش

به یاد این عبد بد و رو سیه هم باش

پیش ارباب تورو خدا  یاد منم باش


مسافر کرببلا

برو کنار شش گوشه تو عاشورا بخون

پایین پای اکبرش ، برو اونجا بمون

برو تو صحن ؛ نماز اونجا بخون


مسافر کربلا

برو تو بین الحرمین تو پا برهنه باش ، رقیه(س) اونجا دویده با خشکی لباش

آروم توروخدا بذار قدم رو جای پاش


مسافر کربلا

سوغات برم یه ذره تربت از حرم بیار

درون قبر تربتش را تو دهنم بذار


مسافر کرببلا

یادت باشه که کفن از کرببلا نیار

ارباب مون کفن نداشت ، غریب تو اون دیار

جای کفن از کربلا یه بوریا بیار


مسافر کرببلا

برو رو تل زینبی ، روضه اونجا بخون

قتلگاه رو نگاه بکن به یاد اون زمون

با مادرش بخون


مسافر کرببلا

حرم عباس(ع) رو ببین

بگو ای پهلوون ،بگو یه عده نا امید  ولی هستند جوون

دیگه تحمل ندارن ؛ اسمشون رو بخون



مسافر کرببلا

داری میری ؛ علی جان یاد منم باش





دانلود مداحی این متن

شرح کامل چگونگی درگیر شدن شهید علی خلیلی با اشرار از زبان خود شهید

خادم الشهدا؛ ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۹۰ حادثه‌ای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد. در این حادثه جوان ۱۹ ساله‌ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.