خیال خام پلنگ من...
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
حسین منزوی
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
حسین منزوی
آه ...
سوریه ؛ دمشق ؛ کربلا ؛ حرم ...
ای کــــــــــــــــــــــاش ...
- بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند بهین آموزگار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند
- امام جعفر صادق علیهالسلام:
چهار چیز نشانه نفاق است:
سنگ دلی
اشک نریختن
اصرار بر گناه
حرص بر دنیا .
شهادت ششمین شمع روشنگر و وصی پیغمبر، تسلیت و تعزیت.
آقا جان پیمانه ی تحملم پر شده ...
دیگر از اینهمه توهین ها خسته شده ام ...
از این همه سکوت ...
از این که باید به ولایت توهین کنند ، اما چون مصلحت نیست من نباید درشتی کنم...
از این که بعضی هر طور میخواهند ... و هر کار میخواهند می کنند ... اما نباید نهی از منکر کنم ...
از این که با توهین به عقاید و دین و مذهب و تفکرات ما روشنفکر هستند ...
امـــــا همین که من حرف دین میزنم یا دفاع میکنم ؛ میشوم متحجر و بی سواد و عقب مانده ...
بی خیال آقا جان ؛ من خــــدا را دارم ...
تو را می شناسیم و خورشید را
افــــــق های کـــوتـه ز امـــیّد را
تـــو را می شناسیم و مهتاب را
زیـــارت به شب های بی تاب را
تو را می شناسیم و احساس را
سحرگاه شب های چون یاس را
تــــویی هم چو شمع بر افروخته
که این زندگی را چـــنین سوخته
تویی ، تک چراغی به شب زندگان
بـــــــــدون تو لعنت به این زندگان
صـــــدای تــــــــــو مـــاوای نورانیت
نــــوایت نشـــــــــاطی به انسانیت
فـــــتادیم در زمــــــره ی سـالکـــان
بــه یـــــــکبـــــاره گشتیـم از عارفان
هـــــمه زنـــدگی در رهـــت سوخته
ز فــــــرط فـــــــراقت بــــــــر افروخته
تــــــویی هـــم چو ابری به فصل بهار
بــــــــه دشــــــت دل مـا پیاپی ببار !
مرتضی
92/10/17
مشهد مقدس
علوم ریاضی برای حکیم، به مثابت مِسطره برای خطّاط است همچنان که مسطره، مشّاق را از کجی و بی نظمی
در کتابت حروف و انحراف سطور حافظ است، علوم ریاضی نیز فکر را از خطا و اعوجاج
باز می دارد و بدو استقامت و اعتدال می دهد زیرا که مسائل آن مبتنی بر
قواعد خلل ناپذیر است و هیچ مسامحه و سهل انگاری در
آنها راه ندارد با تخمین و تقریب درست نمی شود،
اگر چنانچه اندک اشتباه و غفلت در اعمال
قوانین آن به مُحاسب روی آورد، از
رسیدن به نتیجه باز می ماند.
هزار و یک کلمه
ج6/ ص82
این چه احساس عجیبی است که در دل دارم؟
چند وقتی است که با عشق تو مشکل دارم
گاه زل می زنی و گاه به من می خندی
این چنین است که عشقی متزلزل دارم
بنِشین... حوصله کن... اوّل راهیم هنوز
مثل این مسئله بسیار مسائل دارم
پلک می بندی و بخت همه را می بندی
سهم من چیست؟... از این بخت چه حاصل دارم؟
شهر نو می شود... انگار دلم در طرح است
آخرِ کوچه ی بن بستِ تو منزل دارم
آنقدَر پُر شده از خاطره هایت ذهنم
در دلم حسرت یک سکته ی کامل دارم
تا تو خرمای سرِ سفره ی افطار منی
باز بر ذمّه ی خود روزه ی باطل دارم
ساده می خندم و تو ساده به من می خندی
این چه عشقی است که در دلْ منِ جاهل دارم؟
گیرم این عشق چو دریا و تو ساحل باشی
منِ ماهی چه نیازی به تو ساحل دارم؟
سایت در سایت به دنبال تو می گردم... آه
مدّتی هست که اینترنت شاتل دارم
با تو چت می کنم و راه مرا می خواند
مشکی نیست... بمان... من خطِ رایتل دارم
...
می روم تا نشود دیر کلاسم... یا حق!
صبح ها... ساعت ده... درس رسائل دارم
محمّد عابدینی
1393.1.29