معنای زندگی2
نقش دین در معنابخشی به زندگی
پرسش از معنای زندگی گرچه مسئله ی جدید و مهمی در فلسفه و تاملات امروز بشر می باشد ولی باید توجه داشت که می توانیم این مسئله را در کنار دین ، از جمله سوالات اساسی بشر برشماریم.
معنای زندگی افق روشنی است که انسان برای حیات خویش در نظر میگیرد یعنی نگاهی است که انسان برای چراییِ بودنش ، چگونگیِ بودنش ، و به کجا سفر کردنش در این عالم هستی برای خویش در نظر میگیرد. گاهی این افق در نهایت وسعت خود به مرزهای این عالم مادی ختم میگردد؛ اما برای دسته ی دیگری از انسان ها ، تا بی نهایتِ وجود ادامه می یابد. اینجا تفاوت شگرف و تکان دهنده ای میان این دو دسته از انسان ها به وقوع پیوسته است ؛ چراکه برای گروه اول ، معنای بودن و زیستن در چارچوب و محدوده ای موقَّت بروز و ظهور می یابد و این تازه آغاز پوچی و بی معنایی زندگی انسان است ؛ تا جایی که گاهی برایش پایان یافتن زندگی برای در امروز یا فردا دیگر تفاوتی نمی کند. بی معنایی می تواند ناشی از بی هدفی یا بی انگیزی زندگی باشد ، یعنی انسان آنچنان حس بی هویتی می کند که دیگر زیستن برایش معنایی ندارد.
حال باید دید آیا راه حلی وجود دارد که این بحران را برای انسان به تعویق بیندازد یا اینکه بتواند کاملاً آن را رفع کند؟ برای حل این مسئله اندیشمندان مختلفی با انگیزه ها و تفکرات متفاوت به بررسی پرداخته اند و بعضاً راه حلی درخور تامل ارائه کرده اند. برخی انسان را به علم ، برخی به هنر ، برخی به عشق و محبت ، برخی به مقام و ثروت ، برخی نیز به آزادی ارجاع داده اند و سعی بر این داشته اند که با این امور انسان را از معضل بی معنایی رهایی ببخشند. در کنار این راه کارها ، مولفه ی دیگری وجود دارد که به باور برخی دیگر از اندیشمندان می تواند در جایگاه راهکاری حقیقی و اساسی بنشیند ؛ و آن دین است که بنابر ویژگی هایش می تواند عنصری اساسی و محوری در معنابخشی ایفا کند.
برای روشن شدن بحث سه معنایی که برای معنای زندگی آورده اند را ذکر میکنیم:
1 – گروهی معنای زندگی را به عنوان هدف زندگی در نظر گرفته اند و زندگی معنادار را زندگی هدفمند تعریف میکنند ( فیلیپ کوئین، مسیحیت و معنای زندگی)
2 – گروهی ارزش زندگی را به عنوان معنای زندگی در نظر گرفته اند .(جوزف رونز ، عشق زمینی و معنا در زندگی و دین)
3 – گروهی نیز بر مفهوم فایده یا کارکرد زندگی تاکید کرده اند.
این که بتوانیم معنای مناسبی را برای "معنا" بیابیم نیز میتواند کمک شایانی به شکل گیری معنای زندگی کند ؛( ما با توجه به اهمیت و غلبه ی قسم اول ، در اینجا از معنای نخست استفاده خواهیم کرد و در صورت نیاز به معانی دیگر ، به آن اشاره خواهیم کرد.)
انسان در زندگی اهداف مختلف و متفاوتی را مورد توجه قرار می دهد . برخی از عواملی که برای معنابخشی زندگی ذکر کرده اند در بُعد مادی قابلیت معنابخشی دارند و یا برخی نگاهی به گرایشات متنوع انسان داشته اند اما هر یک دارای نواقصی هستند که به نظر می رسد آن را از جامعیّت در خواهد کرد ؛ لذا باید به دنبال عاملی بگردیم که توانایی های بیشتری در این زمینه داشته باشد. بنابر باور اندیشمندان دینی ، دین در سه ساحت بینش ، گرایش و کنش می تواند مورد توجه قرار گیرد .( آنچه مورد نظر ماست نقش دین در نگاه به اهداف دنیوی و اخروی زندگی انسان است. این اهداف از چنان قوّت و استحکامی برخوردار هستند که میتوانند به تنهایی به مقابله با معضلات مهم بی معنایی بپردازند.)
وجود فاکتورهایی در دین سبب تمایز اساسی آن با دیگر عوامل میشود زیرا دین در دو بعد حیات دنیوی و اخروی ، در دو ساحت مادی و معنوی به ارائه راهکار برای زندگی انسان پرداخته است. چنانکه علامه جعفری از زندگی اعلای انسانی به « شکوفا کردن زندگی گذران از چشمه سار حیات تکاملی و شخصیت انسانی را در حرکت به سوی ابدیت به ثمر رسانیدن »[1] تعبیر میکنند.
حال باید این را نیز در نظر گرفت که انسان بر اساس فطرت الهی خویش گرایش به سوی این اهداف الهی و مقدس را انتخاب می کند و بنابر سنخیتی که بین او و این اهداف برقرار می گردد ، در این مسیر رهسپار خواهد شد. مشکل اساسی انسان در بی معنایی زندگی پوچی و بی هدفی است ، بنابراین باید دید چگونه دین از این پوچ گرایی و بی هدفی جلوگیری خواهد کرد. ما با توجه به این ویژگی های دین به دنبال تبیین معنای زندگی هستیم.